موضوع: "بدون موضوع"

جانم علی علیه السلام...

کاش میشد که میان همه تقسیم کنند

ساغر معرفتی را که به قنبر دادند

معجزاتی که خدا داد به پیغمبرها

همه را جمع نمودند و به “حیدر” دادند…

ای قرار بی قراران...

خدایا! ای آن که به اشک ها رحم می کنی! ای کسی که گرفتاری ها را رفع می کنی!
معبود من! به من ضرر و زیان رسیده است و تو مهربان ترین مهربانانی.
مولای من! می بینی سرگردانی ام را در کارم! آیا می بینی که دلم سوزان است و قلبم آتش گرفته؟؟؟
خدای من! گشایشی، فرجی در کارم قرار ده.
بارالها! مژده و بشارتی به من ده و دلم را شاد گردان.

فقط حیدر امیر المؤمنین است...

میرسد اوای تیغی پشت مسجدهای شهر

قاتل مولایمان شمشیر صیقل می دهد.

در محضر بزرگان...

توصیه هایی از مرحوم آيت الله كشميري (ره) من باب بهرمندی هرچه بیشتر از ضیافت الله

یکی از مهمترین حالت های بندگی خصوصا در رمضان المبارک حالتی است که توصیه مؤکد نبی مکرم(ص) است و آن « سجده طولانی» می باشد.
فقط خدا و اولیاء الهی می دانند هنگام سجده عبودیت، چه بارانی از ابر رحمت و چه برکاتی از عالم ربوبیت بر سرشما می بارد.
حتماً در روز یک سجده طولانی داشته باشید.

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد

افطارها....

افطار ها به كام دلم زهر میشود
ارباب ما گرسنه و تشنه شهید شد…

به فدای لب عطشان حسین ع....

ذکر حسین ع....

« رَبَّنا » مال تو ای زاهد پاکیزه سرشت
دم افطار ، همین ذکرِ « حسین (ع) » ما را بس …

در ماه مبارک رمضان، به رنگ خدا در آییم

 امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:
«خداوند متعال ماه رمضان را براى بندگان خود میدان مسابقه قرار داد. پس عدّه اى در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودى الهى از یكدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهى از روى بى توجّهى و سهل انگارى خسارت و ضرر مى نمایند.»
تحف العقول: ص ۲۳۴، س14

چکار کنیم که علم ، حجاب نشود...

از یکی از شاگردان آیت الله حق شناس پرسیدند : چکار کنیم تا علم مان برای ما حجاب نشود ؟!
ایشان فرمودند :

اول : مواظب اعمال مان باشیم
دوم : از پروردگار بخواهیم تا عیب ما را بر ما ظاهر کند.
سوم : از خدای متعال در بر طرف کردن عیوب مان یاری بخواهیم.

حسین جان...

بال پرواز انسان ها...

یک يوز پلنگ، اگر با هزار کیلومتر سرعت هم بدود ؛ باز نمیتواند ؛ به پرواز درآید.

ولى ، یک گنجشک کوچک با کمترین سرعت هم پرواز می کند . زیرا براى پرواز نیاز به بال داریم؛ نه قدرت و سرعت!

بال پرواز ما انسانها ، ذهن ماست. موفقیت، هیچ ربطى به هیکل، زیبایى، جنسیت، قدرت، سن و سال، داخلى و خارجى بودن ندارد!

درصد موفقیت انسانها بستگى به درصد استفاده از قدرت ذهنشان را دارد.

داستانی کوتاه...

روزی فیلی با سرعت از جنگلی می گریخت!
دلیلش را پرسیدند گفت: شیر دستور داده تا گردن همه زرافه ها را بزنند!
گفتند: تو را چه به زرافه؟! تو که فیل هستی پس چرا نگرانی؟!
گفت: بله من میدانم که فیل هستم؛ اما جناب شیر، الاغ را به پیگیری این دستور مأموریت داده!!

وقتی مأموریت مهم را بر دوش افراد بیسواد و نادان میگذارند، نتیجه فاجعه بار خواهد بود!

حدیث ...

پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله:

إنّى أمزَحُ ولا أقولُ إلّا حَقّاً؛

من مزاح و شوخى مى كنم
ولى جز حق نمى گويم.

ميزان الحكمه،ح 18948

 

یا رسول الله صلی الله علیه و آله

گل...

حسین مظلوم....

یا ابا صالح المهدی...

ای که مرا خوانده ای....

‌ ای که مرا خوانده ای
راه نشانم بده

در شب ظلمانی ام
 ماه نشانم بده

یوسف مصری ز چاه
گشت چنان پادشاه

گر که طریق این بود
چاه نشانم بده

سر خوشی این جهان
 لذت یک آن بود

آنچه تو را خوشتر است❤️
راه به آنم بده..

یا امیرالمؤمنین حیدر...

بی شک مسیح هم عَلَوى بود چون یقین

احياى مرده بی دَمِ حیدر محال بود

آیا میدانید شباهت امام علی (ع) و سوره توحید در چیست؟؟؟

رسول خدا(ص) فرمودند :
یا علی ! همانا در تو مثالی است مانند سوره “قل هو الله احد"!

هر کس آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را خوانده است
و هر کس دو بار آن را بخواند دو سوم قرآن را خوانده است ،
و هر کس آن را سه بار بخواند کلّ قرآن را خوانده است .

یا علی ! هر کس تو را در قلبش دوست داشته باشد ثواب یک سوم امّت (مسلمانان) را دارد،
و هر کس در قلبش تو را دوست داشته باشد و با زبانش تو را یاری کند اجر دو سوم این امّت را دارد،
و هر کس تو را در قلبش دوست داشته باشد و با زبانش تو را یاری کند و با شمشیرش تو را کمک کند ثواب (کلّ) این امّت را دارد .

(البرهان فی تفسیر القرآن ج5 ص797)

آنچه خداوند زما طالب است

حب علی بن ابی طالب است.

چشم پوشی...

حضرت آیت الله جوادی آملی :
بزرگان اهل معنا می گویند : چشم ببندید تا ببینید ، از خیلی چیزها چشم پوشی کنید تا چشم دلتان باز شود.

روزتان پر مهر باد...

‌صبح آمد دفتر اين زندگى را باز كن,
زيستن را با سلام تازه اى آغاز كن,
روشن و شفاف باش و بى تخلف همچو روز,
با نواى مهربانى عاشقى را ساز كن,
با محبت آشتى کن همزبانى پيشه ساز,
قلب خود را با صفاى همدلى دمساز كن,
گل بخند و گل شنو در گلشن اين بوستان,
غنچه هاى لحظه ها را با نوازش نازکن,
‌روزتازه,
فکرتازه,
راه تازه پيش گير,
عاشقى را با كلام تازه اى آواز كن,
بگذر از امواج منفى همچو طوفان خزر,
سمت وسوى ساحل آرام دل پروازکن…
روزتان پرمهرباد…

یا زینب کبری...

با اشک بی‌زوال خودم گریه می‌کنم
بر روز و ماه و سال خودم گریه می‌کنم

این پلک ها به روضه‌ی تو‌ زخم شد حسین
بس با زبان حال خودم گریه می‌کنم

حالا دگر بدون عصا می‌خورم زمین
گاهی خودم به حال خودم گریه می‌کنم

می‌پرسم از خودم که چرا بی کفن شدی؟
بر پاسخ سوال خودم گریه می‌کنم

گاهی که یاد عصر دهم می‌کند دلم
بر غارت جلال خودم گریه می‌کنم

من آن کبوترم که ز شلاق ها هنوز
هر شب ز درد بال خودم گریه می‌کنم

ای بهترین برادر دنیا برای تو
تا وقت ارتحال خودم گریه می‌کنم

یا ام البنین س..

مادرم در گوش من خوانده است:"یا ام البنین”
ذکر من تا روز محشر هست:"یا ام البنین”

هرکسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»

مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوست یا ام البنین!

ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم…
…هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین!

هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکر عباس تو دربست یا ام البنین!

در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین!

فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت
آن «حکیم بن طُفِیلِ» پست یا ام البنین!

خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا ام البنین!

بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین!

گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین

مهدی علی قاسمی

ولایت


ما جشن مي‌گيريم براي اينكه زمين به دور آفتاب گشت، يعني او حركت كرد!
جشن ما وقتي است كه خود ما حركت كنيم…
ما به دور شمس حقيقت و شمس ولايت علي و اولاد علي و قرآن حركت كنيم که خود ما متكامل بشويم ….

حسین من....

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
…ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کان و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله
مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را روی عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم…

صلی الله علیک یا اباصالح المهدی....

جمعه بہ جمعه چشم من منتظر نگاهِ تو
کے دل خسته ام شود معتکف پناهِ تو

زمزمہ ی لبان من این طلب است از خدا
کاش شوم من عاقبت یک نفر از سپاهِ تو

” أللَّهم عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج “

یاسیدالشهدا...

ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯼ ﻇﻬﻮﺭ ﺗﻮ ﺑﮑﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ﺩﻋﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ..
ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺑﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﺮﮎ ﻣﻌﺎﺻﯽ ﺑﺪﻫﺪ
ﺩﺭﺱ ﺗﻘﻮﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻧﻮﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ
ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﻫﺠﺮ ﺷﻤﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﺮﺳﺪ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﺑﻨﺪ ﮔﻨﺎﻩ
ﺍﺑﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﺩ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ..
ﻋﺬﺭ ﻭ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺪﺭﺩﯼ ﻧﺨﻮﺭﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﯾﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺑﻬﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﻮﺑﻪ ﻭﻗﺘﯿﺴﺖ ﻣﻮﺛﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺖ ﺑﺎﺷﺪ
ﺻﺮﻑ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﺒﻂ ﻭ ﺧﻄﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻗﻠﺐ ﺳﻠﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ
ﺣﺎﺟﺖ ﺩﻧﯿﻮﯼ ﻭ ﺩﺳﺖ ﮔﺪﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ..
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺁﻣﻮﺧﺖ
ﺯﺩﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻨﺎﻡ ﺷﻬﺪﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﺧﺮﺵ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺩﻭﺭﯼ ﺣﺮﻡ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﯽ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺮﺑﺒﻼ؟ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟
ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺟﺪ ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ
ﺧﻮﻥ ﺑﺒﺎﺭﺩ ﺯ ﺩﻭﭼﺸﻤﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺻﺒﺢ ﻭ ﻣﺴﺎﺋﺖ ﺯ ﺩﻝ ﺯﯾﻨﺐ ﺑﻮﺩ
ﻋﻠﺖ ﺍﺷﮏ ﻣﺪﺍﻡ ﺗﻮ ﻏﻢ ﺯﯾﻨﺐ ﺑﻮﺩ

حدیث

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

مرقد امام حسین علیه السّلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

مستدرک الوسائل / کامل الزيارات ،

محبت امام حسین علیه السلام

تفاوتی بین محبت ما و محبت امام حسین(ع) وجود دارد.
ما به اندازۀ دلِ کوچک خودمان امام حسین(ع) را دوست داریم ولی امام حسین(ع) به اندازۀ دلِ بزرگ خودش ما را دوست دارد.
اگر یک گوشه از قلبِ اباعبدالله(ع) به ما علاقه پیدا کند، مانند امواجی بسیار عظیم وجود ما را خواهد برد و ما در میان امواج محبت اباعبدالله غرق خواهیم شد.

یااباصالح المهدی.....

ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻴﺎﻳﻰ ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻧﮕﺮﻡ
ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺣﺮﻑ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺟﮕﺮﻡ
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﭘَﺮَﻡ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻴﺮ ﺍﺳﺖ
ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﭙﺮﻡ
ﻛﻮﻳﺮ ﺧﺸﻜﻢ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻧﻢ
ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻴﻤﻪ ﻯ ﻛﺎﺭﻡ ، ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻰ ﺛﻤﺮﻡ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻛﻴﺴﻪ ﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻡ
ﻫﻨﻮﺯ ﺷﻜﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ ﮔﺪﺍﻯ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻡ
ﭼﻘﺪﺭ ﺟﻤﻌﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭِ ﻣﻦ
ﻧﻴﺎﻣﺪﻯ ﭼﻘﺪﺭ ﭘﻴﺮ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﭘﺪﺭﻡ
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﺩ ﺑﻰ ﺩﻭﺍ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺑﻼﻫﺎ ﻛﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺗﻮ ﻣﻰ ﻛﺸﻰ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﻮﺑﻰ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺩﺳﺮﻡ
ﻣﮕﺮ ﺧﻮﺩِ ﺗﻮ ﻧﮕﻔﺘﻰ ﻣﻮﺍﻇﺒﻢ ﻫﺴﺘﻰ
ﺑﺮﺱ ﺑﻪ ﺩﺍﺩ ﺩﻟﻢ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﻏﻮﻃﻪ ﻭﺭﻡ
ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﻛﻨﻢ
ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﺑﻰ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﻄﺮﻡ
ﻣﮕﺮ ﺩﻋﺎﻯ ﺧﻮﺩﺕ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﻨﺪ
ﻛﻪ ﻣﻦ ﻗﻨﻮﺕ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺩﻋﺎﻯ ﺑﻰ ﺍﺛﺮﻡ
ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻫﻴﺌﺖ ﻫﺎ
ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﮕﺮ ﺭﻩ ﺑﻪ ﻛﻮﻯ ﺗﻮ ﺑﺒﺮﻡ
ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺮﺑﺒﻼ ، ﺑﺮﺍﻯ ﺷﺶ ﮔﻮﺷﻪ
ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺮﻡ

تفاوت اربا اربا و فقطعوا چیه؟

چرا به بدن علی اکبر میگن اربا اربا، اما به بدن ابی عبدالله میگن فقطعوا؟
هر دو عبارت به معنی پاره پاره، جداجدا، تکه تکه است…
اما یه فرقهایی هم داره،عرب تو معنا به بریده شدن منظم میگه فقطعوا
به بریده شدن نامنظم میگه اربا اربا
یعنی چه؟
یعنی بالای سر علی اکبر وقت نداشتند ، هر لحظه ممکن بود ابی عبدالله برسه ،
با عجله ضربه می زدند اینو میگن اربا اربا

اما بالای سر غریب همه عالم امام حسین وقت داشتند دیگه کسی مزاحمشون نبود، باصبر آقارو کشتند،
قتلا صبرا… اینو میگن فقطعوا….
ای واااای ح س ی ن جان

امان از دل زینب...

شمر فهمید که انگار علمدارت نیست…
چه عجولانه به گودال سرازیر شده…!
دو قدم رفت به پایین و دوباره برگشت…
داد زد: زود بیایید،زمین گیر شده…!

خالی کردن درون از هوای کبرو....

مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه، که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک می شوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر، و ارتفاع اتوبوس هم سه متر.
ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود وبه علت سرعت زیاد سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود و پس از دادن صدای وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند و از این اتفاق ناراحت میشوند پس ازبررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند که یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …
اما هیچکدام چاره ساز نبود تا اینکه پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مشکل را من میدونم، که یکی از مسوولین اردو بهش گفت که برو بالا پیش بچه ها و واز دوستات جدا نشو!!
پسر بچه با اطمینان کامل گفت که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک بزرگ در می آره.
مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه حل از او خواست.
بچه گفت که پارسال در یک نمایشگاهی در معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در اینصورت می توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.
مسوول به او گفت که بیشتر توضیح بده.
پسر بچه گفت: که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند . وبا این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خدا کند ما هم درونمان را از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت خالی کنیم تا بتوانیم از مسیرهای تنگ زندگی به سلامت عبور کنیم.

آرامش می خواهی؟؟؟؟

 آرامش می خواهی؟

 حاج اسماعیل دولابی:

 اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری، به تو بگوید نگران نباش و غصّه ی بدهی هایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم؛ ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می بخشد و راحت می شوی!

 خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است:

 ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ،

 آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟

 یعنی ای بنده ی من، برای همه ی کسری و کمبودهای دنیوی و اخروی ات من هستم.

 این سخن خدا چقدر انسان را راحت می کند و به او آرامش می بخشد؟؟

 لذاست که فرمود:

 ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِن القلوب

رک یا بی ادب!!!!

رك یا بی ادب !!!؟؟؟ مساله اینست …
رك يا FRANK به معناى ابراز نظرات شخصى در مورد مسائلى است كه مربوط به خود ما ميشود مثلا من بستنى دوست ندارم اين موضوع رو به صراحت بازگو ميكنم يا دوستى از من ميپرسد مياى بريم بيرون؟ براحتى ميگويم نه الان حوصله ندارم …اين ميشه نظر شخصى من در مورد خود من
و اما ،رود يا RUDE به معناى گستاخى يا وقاحت است كه نظرات ما در مورد ديگران است، مثلا من به دوستم ميگويم چقدر چاق هستى! يا ميگويم بينى تو شبيه بينى عقاب است! ببخشيدا من رك هستم!!!!فرق رك بودن و وقاحت را بدانيم و هرچه در ذهن مبارك مى آيد در قالب رك بودن تحويل مردم ندهيم..
برگرفته از مجله روانشناسي

یا زینب کبری س....

علامه طبرسی مي گوید:
مسافتی که حضرت زینب از تل زینبیه تا قتلگاه طی کرد معادل 50سال بود .

از علامه سوال شد؛
چطور چنین چیزی ممکن است؟؟

علامه پاسخ داد:
شاهد آن این مطلب است که وقتی حضرت زینب س بر بالای تل ایستاده بود موهایش سیاه بود،
ولی وقتی به قتلگاه رسید از شدت عمق مصیبت موهایش سفید شد.

یا صاحب الزمان ادرکنی...

جمعه احوال عجيبي دارد
هر كس از عشق نصيبي دارد
در دلم حس غريبي جاري است
و جهان منتظر بيداري است
جمعه، با نام تو آغاز شود
يابن ياسين همه جا ساز شود
جمعه يعني غزل ناب حضور
جمعه ميعاد گه سبز حضور
جمعه هر ثانيه اش يكسال است
جمعه از دلهره مالامال است…
ابر چشمان همه باراني است
عشق در مرحله پاياني است
كاش اين مرحله هم سر مي شد
چشم ناقابل ما تر ميشد…

اللهم عجل لولیک الفرج
برای تعجیل در فرج آقا صلوات

عبودیت نه عبادت

پرستش و اطاعت ظاهري ، اگر بدون تسليم و پذيرش قلبي باشد، بي ارزش است . بنده بايد تسليم محض و بي قيد و شرط امر خدا باشد و در برابر فرمان الهي و دين خدا، سليقه ها و خواسته هاي شخصي را كنار بگذارد و به نيش و نوش ديگران و خوش آمدن و بد آمدن مردم بي اعتنا باشد. اين تسليم محض و بي چون و چرا بودن ، همان عبوديت است كه فلسفه عبادت است .
ابليس ، با آن همه سابقه عبادت ، چون روحيه عبوديت نداشت ، در مقابل فرمان خدا درباره سجده بر آدم سرپيچي كرد و مطرود شد.
ريشه استكبار و اعراض مردم از دعوت هاي انبياء، آن بوده كه حالت تسليم و عبوديّت نداشتند و تابع خواسته دل بودند.
قرآن مي فرمايد: اءَفَكُلَّمَا جَآءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْويَّ اءَنفُسُكُمْ اسْتَكْبَرْتُمْ(60)
آيا هر گاه پيامبري از طرف خداوند، براي شما قانوني مي آورد كه مطابق دلخواهتان نبود، تكبّر مي ورزيد؟
در جاي ديگر مي فرمايد: فَلاَ وَرَبِّكَ لاَيُؤْمِنُونَ بك حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَيَجِدُواْ فِيَّ اءَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً(61)
بخدا سوگند، ايمان واقعي به تو نمي آورند، مگر آنگاه كه در مشاجرات و نزاعهايشان تورا به داوري بپذيرند و در برابر قضاوت تو، هيچ ناراحت نشوند و تسليم بي چون و چراي حكم الهي باشند.
پس ، عبادتي ارزشمند است كه سرچشمه از عبوديّت و تسليم و رضاي انسان داشته باشد. عبادت ، بندگي خدا كردن است ، نه بنده خود و تابع هوس و تمايلات خويش بودن .
هر گاه براي مسلمانان صدر اسلام ، حكم جهاد مي آمد، گروهي مي گفتند: چرا اين فرمان ، مدّتي به تاءخير نيفتاد و حالا فرا رسيد؟
لَوْلاَّ اءَخَّرْتَنَآ إِلَيَّ اءَجَلٍ قَرِيبٍ(62)
در واقعه تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه ، عدّه اي گفتند: چرا؟ قرآن پاسخ مي دهد: لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبْ عَلَي عَقِبَيْهِ(63)
تا ببينيم چه كسي پيرو پيامبر است و چه كسي به عقب برمي گردد (و دهن كجي مي كند).
نمونه كامل تسليم و عبوديت را در داستان ابراهيم و اسماعيل عليهم السلام مي بينيم ، كه هم پدر، مطيع محض دستور خدا است و فرزند را به قربانگاه برده و كارد بر حلقومش مي گذارد. و هم اسماعيل ، مي گويد: اي پدر، آنچه را كه فرمان است انجام بده يا اَبَتِ اِفْعَل ماتُوُمَر(64)
ابراهيم عليه السلام نمونه كامل يك بنده مطيع و تسليم است ، چه در قرباني كردن فرزند، چه در رها كردن هاجر و اسماعيل در بيابان هاي خشك مكّه ، چه در آمادگي براي افتادن در آتش نمروديان .

حسین جان...

سخت است که تکیه گاه عالم باشی…

یک نیزه شکسته تکیه گاهت باشد….

صلی الله علیک یا اباعبدالله

دریای رحمت خدا....

آب هر چند آلوده باشد ..
حتی لجن هم شده باشد

اگر به دریا برگردد،..
صاف،زلال و پاک می شود..!

یادمان باشد خداوند دریای
رحمت است و ما چون
آب آلوده…
که اگر به آغوش رحمت
او باز گردیم کار تمام است…
و پاک پاک می شویم!

انگشت و انگشتری امام حسین علیه السلام

 انگشت و انگشتری امام حسین علیه السلام
روزى در مراسم حجّ و طواف کعبه الهى، زنى چون دیگر مسلمان‌ها مشغول طواف کردن بود، در حالتى که دستش از آستین لباسش بیرون و نمایان بود، که ناگاه مرد بوالهوسى – که او نیز مشغول طواف کعبه الهى بود – چشمش به آن زن افتاد و دید که دستش نمایان است، نزدیک او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن کشید…
در این لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد – هوس باز – به دست آن زن – بى مبالات – چسبیده شد؛ و هر چه تلاش کردند نتوانستند دست خود را از یکدیگر جدا سازند.
افرادى که در حال طواف بودند، اطراف این زن و مرد جمع شدند و هرکس به نوعى فعالیّت کرد تا شاید دست هاى این دو نفر را از یکدیگر جدا کنند، ولى سودى نبخشید؛
و در اثر ازدحام جمعیت، طواف قطع گردید.
و بعد از آنکه ناامید گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر یک به شکلى نظریّه اى صادر کرد:
بعضى گفتند: باید دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانیده و سبب فساد و گناه شده است و برخى گفتند: بلکه مرد مقصّر است؛ و باید دست او قطع گردد.
چون بین آن‌ها اختلاف نظر پیدا شد و نتوانستند این مشکل را حلّ نمایند، به ناچار در جستجوى اهل بیت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه علیهم اجمعین بر آمدند؛ و سؤال کردند که کدام یک از ایشان در مراسم حجّ مشارکت کرده است؟
گفته شد: حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام شب گذشته وارد مکّه شده است؛
و تنها او مى تواند مشکل گشا باشد، پس شخصى را فرستادند تا امام حسین را در آن جمع بیاورد.
وقتى حضرت ابا عبداللّه علیه السلام در آن جمع حضور یافت، امیر مکّه خطاب به حضرت کرد و گفت:
یابن رسول اللّه! نظر شما درباره این مرد و زن چیست؟
حضرت رو به جانب کعبه الهى نمود و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود؛ و چون دعاى حضرت خاتمه یافت دست مرد از زن جدا شد.
ـ امیر مکّه پرسید: اکنون آن‌ها را چگونه مجازات کنیم؟
امام حسین (علیه السلام ) فرمود: دیگر مجازاتى بر آن‌ها نیست، (زیرا خداوند توانا آن‌ها را مجازات نمود).

آنچه که جانسوز است اینست که ان شخص سلیم بن کلب کوفی نام داشت و پس از این واقعه به پای حضرت افتاد و گفت از خدا می‌خواهم عمری به من دهد که بتوانم جبران کنم…
سال‌ها بعد در غروب واقعه عاشورا زمانی که جسم عریان اباعبدلله درگودال قتلگاه‌‌ رها شده بود سلیم ساربانی بود که از آنجا عبورش افتاد و انگشتر حضرت چشمانش را گرفت و چون هرچه سعی کرد موفق به درآوردن ان نشد دست به خنجر برد و انگشت را با انگشتر ربود…

سلم لمن سالمکم....

طرف اومد جلو بهم گفت:
مگه شما نمیگین سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم؟
گفتم:
بله میگیم.
حالا منظورت چی هست از این سوال؟
گفت:
پس چرا این همه محکم به سینه خودتون میکوبید؟ باید دشمنای امام حسین رو محکم بزنین
بغض گلوم رو گرفت، گفتم:
آخه دم دست ترین دشمن امام حسین هوای نفس خودمونه
ما به سینه مون میکوبیم تا اول از همه خودمون رو سرزنش کنیم که چرا نتونستیم سربازی باشیم برا صاحب الزمان(عج)
ما قبل از هر دشمنی می خوایم با هوای نفسمون بجنگیم

حکایت....

حکایتی زیبا از مرحوم دکتر ناصر کاتوزیان, پدر علم حقوق ایران:

چندی قبل که مهمان یکی از آشنایان بودم به او گفتم : خروسی داشتید که صبح ها همه را از خواب بیدار میکرد چکارش کردید؟؟؟؟
گفت سرش را بریدیم !!
همسایه ها همه شاکی بودند و میگفتند :
خروس شما ما را صبح ها از خواب بیدار میکند…….. آنجا بود که فهمیدم هرکس مردم را بیدار کند باید سرش بریده شود!
در روزگاري كه همه از “مرغ” حرف می زنند..
كسی از “خروس” نمیگوید..
زیرا
همه به فكر سیر شدن هستند
نه
بیدارشدن..!!!

یارضا...

ده فرمان از خورشیدطوس آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام

ده فرمان از خورشیدطوس آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام

ده فرمان از خورشیدطوس آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام

یاشمس الشمس علیه السلام....

باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»

هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند

بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد
ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند

هر گز نمیرد آنکه دلش جلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند

هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرببلا مبتلا کنند

دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند

از آن حریم قدسی ات آقای مهربان
«آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»

شرمنده....

شرمنده…

تو بگو :

پای پر خار، دویدن دارد..!؟

گیسوی سوخته ی بچه، کشیدن دارد..!؟

چادرِ کهنه ی پر وصله، دریدن دارد..!؟

حرفِ زشت از دهنِ شمر، شنیدن دارد..!؟

نانِ خشکِ کفِ بازار، جویدن دارد..!؟

پیش چشمانِ رباب، آب چشیدن دارد..!؟

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین

خدا را چگونه به کودکان خود معرفی کنیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

ایت الله شاه آبادی استاد عرفان حضرت امام خمینی (ره) توصیه می کردند که اگه مثلا بچه شما نیاز به کفش داشت هرچند که شما دیر یا زود اون کفش رو تهیه می کنید اما به فرزندتون اینجوری بگید:« عزیزم ، بابا باید پول داشته باشد ، مگه نمی دونید که خدا روزی رسونه ؟ پس از خدا بخواه زودتر به بابات پول بده تا برات کفش بخره» این کودک شما قطعا دعا خواهد کرد و پدر هم به این مقدار پول می رسه که بتونه یه کفش برای بچه اش بخره و این بچه کفش رو از خدا می دونه و عاشق خدا میشه و در این صورت پدر دست فرزندش رو در دست خدا گذاشته است.

✴️⇦یکی، پسر پنج سالش رو پیش امام صادق علیه السلام برد گفت: این بچه، من رو کلافه کرده همش می پرسه که خدا رو به من نشون بده .من نتونستم جوابش رو بدم
امام فرمودند: من به اون یاد میدم و امام بدون اینکه اون بچه متوجه بشه به یکی گفت که لیوانی رو برداره و با آب و شکر یک آب شیرین درست کنه و بیاره وقتی که اوردند به اون بچه دادند تا بخوره وقتی که خورد از اون کوچولو پرسید: چه مزه ای داره؟
گفت: شیرینه حضرت پرسید:چرا شیرینه؟ اون گفت:حتما قند یا شکر توی اون ریختند امام از اون خواست تا شکر رو نشون بده ولی اون بچه جواب داد: چیزی پیدا نیست امام پرسید: پس از کجا متوجه شدی؟ اون بچه ی باهوش گفت: از مزه اش
امام به اون آفرین گفت و فرمودند: خدا هم در این عالم حضور دارد و همان لذت هایی که از مشاهده ی کوه‌، دشت، طبیعت، از خوردنی ها و دیگر زیبایی ها می بری بیان گر حضور خالق آنها یعنی خداست که با چشم نمی توان او را دید بنابراین همه ی این نعمت ها و لذت ها از جانب خداست همانطور که شیرینی آب لیوان به سبب وجود شکری است که دیده نمی شود.

تقوا چیست؟

***تقوا چیست؟***

شاگردی از عابدی پرسید :تقوا را برایم توصیف کن!
عابد گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود مجبور به گذر شدی چه میکنی؟
شاگرد گفت: پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه میروم تا خود را حفظ کنم.
عابد گفت: در دنیا نیز چنین کن! تقوا همین است.
از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شده اند.!!!

بندگی خدا

مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند
باد طراوتش ميدهد
آب رشدش ميدهد
و آفتاب به آن پختگى و کمال ميبخشد اما به محض منقطع شدن از درخت و جدايى از اصل
آب آنرا مي گنداند
باد پلاسيده اش ميکند
و آفتاب آنرا پوسانده و طراوتش را ميگيرد؛
براى ما انسان ها تا وقتى در مسير بندگى قدم بر ميداريم و دست و دلمان به ريسمان خدا گره خورده است هر اتفاقى در زندگى رشدمان خواهد داد ، حتى زمين خوردن ها و افتادنها مقدمه صعود و تعالى بزرگ روح مان خواهد شد و بر عکس وقتى از خدا دور بيافتيم هر داشتنى فقر و هر فرازى، فرودى عميق است…
دستتان در دستان پر مهر خدا.

دیداریار

نیمه شبها تا سحر ذکر رضا(ع) باید گرفت

اینچنین حـاجات خود را از خدا باید گرفت

در جوار مرقدش هرگز به کم قـانع مشو

چونکه از مـشـهـد بـرات کربلا باید گرفت

یاعلی بن موسی الرضاع

دلم هوای تو کرده شه خراسانی
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی
دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان
عنایتی که بیایم، تویی که درمانی

شیطان

می گویند گاهی
شیطان اندازه یک حبه قند است …
و وسوسه هایش به شیرینی همان!!
گاهی می افتد توی فنجان دل ما….
حل میشود آرام آرام، بی آنکه اصلا ما بفهمیم!!
روحمان سر می کشد آن را…
آن چای شیرین را، شیطان زهر آگین دیرین را…
آن وقت او، خون می شود در خانه تن!!
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا،
او می شود من !!

” اعوذبالله من نفسی”

حجاب و عفاف

آیت الله بهاءالدینی :

اگر زنان چادری میخواستند نشانشان میدادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند , دانه دانه اش خورشید است . شما خورشید خدا هستید .
و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر میریزد سه جا برای او نور می شود :
- در درون قبر
- در برزخ
- در قیامت
و اگر زنان بی حجاب از من میخواستند همین الان نشانشان میدادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است . آنها در آرایش زیبایی نیستند بلکه در آرایش آتش هستند .

یاحسین علیه السلام

چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین
.
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین
.
در مناجات شب جمعه نمی دانم چه شد
خواستم بر لب برم نام خدا گفتم حسین
.
ماند هل من ناصرت بی پاسخ اما بارها
آمد از کرب و بلا لبیک تا گفتم حسین
.
نام زهرا را شنیدم هر کجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین
.
کل ارض کربلا من تازه می فهمم چرا
در خراسان در نجف در سامرا گفتم حسین
.
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا گفتم حسین

یا امیرالمؤمنین علی علیه السلام

خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند

به آسمان حسینش ستاره زینب ماند

گذشت آن شب تدفین گذشت آن جا که

به اشکهای حسن در نظاره زینب ماند

یتیم شد حسن و شد غریب تر ، اما

برای تشت و غم بی شماره زینب ماند

اگرچه فاطمه رفت و اگرچه حیدر رفت

برای بوسه به رگ های پاره زینب ماند

نشست شمر و میامد دوان دوان خواهر

همین که کرد برادر اشاره زینب ماند

گرفت شعله به دامان دختری تنها

بدون یافتن راه چاره زینب ماند

علی کجاست ببیند که یکه و تنها

میان حمله ی چندین سواره زینب ماند

تنی به زیر قدمهای این و آن چون رفت

کنار دختر بی گوشواره زینب ماند

تمام دلخوشی زینبش سر نیزه

خلاصه رفت حسین و دوباره زینب ماند

تفسیرشعرحافظ

گویند روزی ناصر الدین شاه تمام ادیبان را جمع کرد و پرسید حافظ در غزلی گفته است:
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت
اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا ناله‌های زار داشته ؟؟!
اما از پاسخ هیچ یک از ادیبان راضی نشد. بنابراین نامه‌ای برای شاعر بزرگ معاصر خود، «وصال شیرازی» نوشت و معنای دقیق این غزل حافظ را جویا شد.
نامه زمانی به دست وصال رسید که او عزادار فرزندش بود. وصال، نامه ناصرالدین شاه را در نیمه شب مطالعه میکند و برای کشف معنای حقیقی این ابیات، رجوعی به اعداد ابجدی حروف الفبا -که روح حروف و کلمات است- میکند و در میابد که:
عدد ابجدی بلبلی برگ گلی، با ابجد حروفِ حضرات علی، حسن، حسین علیهم السلام مطابقت دارد؛لذا پاسخ پادشاه را به زبان شعر به این صورت بیان میکند که:
خسروا در حالتی کین بنده را غم یار داشت
یادم آمد کز سئوالی آن جناب اظهار داشت
در خطوط شعر حافظ گرچه پرسیدی زمن
بلبلی برگِ گلی خوشرنک در منقار داشت
فکر بسیاری نمودم، لیک معلومم نشد
چونکه شعرش در بُطون اسرار بس بسیار داشت
نیمه شب غواص گشتم در حروف ابجدی
تا ببینم این گُهر ، آیا چه دُرّ ، در بار داشت
بلبلی برگِ گلی شد ۳۵۶
با علی و با حسین و با حسن معیار داشت
برگ گل سبز است و دارد آن نشانی از حسن
چونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشت
رنگ گل سرخ است این باشد نشانش از حسین
چونکه در وقت شهادت چهره ای گلنار داشت
بلبلی باشد علی کز حسرت زین برگ و گل
دائما آه و فغان و ناله‌ی بسیار داشت

رسالت حوزویان

قرآن كريم فرمود: عده اي هجرت كنند، به مراكز علمي و حوزه ها راه پيدا كنند، فقيه بشوند. منظور از فقيه در كتاب و سنت، فقه مصطلح نيست؛ چنان كه منظور از حكمت در كتاب و سنت هم حكمت مصطلح نيست. اخلاق حكمت است، فقه حكمت است، دستورات ديني حكمت است، اعمال و انگيزه هاي صحيح حكمت است؛ روايات حكمت را بر اخلاق، فقه، ساير مسائل اعتقادي و غيراعتقادي (مثل اخلاقي و عملي) اطلاق كرده است.

فرمود: فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين (توبه/ ۱۲۲). كسي كه حكيم شد، فقيه شد، فيلسوف شد، مفسر شد، در بين راه است، اين طليعه راه است. وظيفه بعدي اين است كه: و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم: وقتي كه برگشتند، مردم را بترسانند ؛ از جهنم، از عاقبت تلخ گناه بترسانند. بگويند گناه واقعاً آتش است و واقعاً سم است. سخنراني كردن، كتاب نوشتن و تدريس، گوشه اي از كار حوزه هاست.

اينها ابزار كار است. فرمود: ليتفقْهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم ممكن است يك كسي مايه علمي داشته باشد، اما چون آن طهارت روح در او نيست، اين توان را ندارد كه مردم را از عاقبت گناه بترساند! گناه از هر سمي بدتر است. هروئين تاثيرش مگر چقدر است؟ ده سالي، بيست سالي با انسان درگير است، بعد بدن را از پا در مي آورد و ديگر هيچ! اما گناه كه از اين قبيل نيست: ثم لايموت فيها ولا يحيي (اعلي، ۱۴) اين طور نيست كه حالا اگر آلوده شد، بتواند نجات پيدا كند! نظير هروئين نيست، نظير انفجارهاي ديگر نيست كه با مردن تمام بشود، ثم لايموت فيها ولا يحيي است. چنين خطري است.
چيزي كه از چشم دور است، از حس و عقل عادي عرف دور است، بايد تعبداً پذيرفت. به تعبير لطيف مرحوم ميرداماد: آدم بايد اين كلام وحياني را درجان خود جا بدهد. آن وقت باورش مي شود كه اين گناه هم سم است و ديگر در خلوت و جلوت دست به گناه نمي زند!وظيفه حوزه ها اين نيست كه فقيه بشوند، حكيم بشوند، مفسر بشوند؛ اين بين راه و ابزار كار است، وظيفه اساسي اين است: ولينذروا قومهم ادا رجعوا اليهم. بايد بروند انذار كنند. اين چنين نيست كه بگويند: حالا كه امكانات هست، وضع ما خوب است، گروه پژوهشي و تحقيقي هست، ما همين جا مي مانيم و تأمين مي شويم! حوزه براي اين نبود كه مشكل مالي كسي حل بشود تا كسي بگويد: من كه اينجا مي مانم و تحقيق مي كنم و نياز مالي ندارم، چرا بروم؟ اين تعهدي است كه از ما گرفته اند.

از ما تعهد گرفته اند كه برويم! همان طوري كه يك مقام مسئول سوگند ياد مي كند، ما هم وقتي وارد حوزه شديم، در محضر ذات اقدس اله مثل اينكه سوگند ياد كرديم. كسي كه وارد حوزه علميه مي شود، نظير عالم ذر يك پيماني دارد، يك الست بربكم دارد، يك قالوا بلي دارد. كسي كه اينجا آمد، ذات اقدس اله مي گويد: تفقه، ثم انذر! چنين نيست كه ما آمديم اينجا مهمان ولي عصريم، در كنار سفره آن حضرت ساليان متمادي مهمان آن حضرت هستيم، اين درسها را بخوانيم، بعد بگوييم: حالا ماه مبارك رمضان اينجا بنشينيم، پژوهش بكنيم! از اين كتابها زياد نوشته اند.
وقتي كه آمديم حوزه، به ما گفتند: تفقه ثم انذر ، قالوا: سمعنا و اطعنا! فرمود: بايد انذار بكنند. يعني اگر رسول گرامي را ذات اقدس اله فرمود: قُم فانذر . قُم نه يعني پاشو! قيام كن، نه يعني بايست؛ يعني ايستادگي كن! آن كه نشسته حرف مي زند، ايستاده است و ايستادگي مي كند. آن كه ايستاده وقت تلف مي كند، نشسته است! فرمود: قم فانذر. ايستادگي كن، در برابر بيگانگان، بايست و اينها را با حرفهاي الهي آشنا بكن، اينها را از عواقب گناه بترسان! جهنم جدي است، گناه جدي است، باند بازي جدي است. اين طور نيست كه اگر كسي با فريب دادن بخواهد مشكل خودش را حل بكند و بگذرد؛ اين طور نيست. اين رسالت ماست وقتي به حوزه آمديم!


یا علی علیه السلام

علی جان

باهمان تیغی که درمحراب برفرقت زدند

دخترت رابین کوفه باغلافش میزدند…

گفتار حضرت آیه الله خامنه ای در باب استغفار و توبه در ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان، ماه توبه و تضرع و استغفار و تقواست.
استغفار موجب گشایش باب برکات الهی است
استغفار از ارکان توبه و کلید در توبه  است.
خداوند باب توبه را باز کرده تا گناه، انسان را زمین گیر نکند.
گناه، جنبه ی معنوی و صفای انسانی را از شفافیت می اندازد و روح را کدر می کند.
گناهان علاوه بر جنبه ی معنوی، در زندگی هم عدم موفقیت به بار می آورند.
اگر می خواهید اثر گناه از بین برود، استغفار کنید.
روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله: خدا همه ی گناهان را می آمرزد، مگر کسی که استغفار نکند.
برای به دست آوردن استغفار از دو خصلت باید دوری کرد:
1-غفلت؛ یعنی انسان متوجه نباشد گناهی از او سر می زند. گناهی که ملتفت نشویم گناه کرده ایم، از آن توبه هم نمی کنیم. شاید برای انسان هیچ خطری بالاتر از غفلت نباشد. انسان غافل، خواب است؛ لذا خارج شدن از غفلت تعبیر به یقظه و بیداری می شود. نقطه ی مقابل غفلت، تقواست. آدم متقی اندک گناهی هم که می کند، فورا متذکر می شود.
2-غرور؛ گاه مغرور شدن به کار نیک، موجب می شود سراغ استغفار نروید.

همه ی انسان ها حتی در حد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هم باید استغفار کنند. کسی که هیچ گناهی هم ندارد، باید از گناهان اخلاقی استغفار کند.

پروردگارا! از گناهان ما درگذر!
پروردگارا! سلوک در راه خودت و در راه کمال انسانی را عاید به همه ی ما بفرما.

آمین یا رب العالمین

 

تفاوت عالم و عابد

رسول خدا صلی الله علیه و آله:
وجود یک عالِم برای ابلیس سخت تر از هزار عابد است؛

زیرا عابد در فکر خود است و عالِم در اندیشه دیگران!

پراکندگی فکر در نماز

وقتی چیزی دیدنش ضرورت ندارد، چرا نگاه می کنیم؟؟!!!
همین نگاه بی مورد است که موجب پراکندگی فکر در نماز می شود.

محبت به حضرت حق و ولی عصر عجل الله تعالی فرجه

برای ازدیاد محبت به حضرت حق و ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف:
1-گناه نکردن
2-نماز اول وقت خواندن

نماز

اگر انسان از لغو رو بگرداند، نمازش با خشوع می شود.

توحید فاطمی

اللهم انی اسئلک کلمة الاخلاص و خشیتک فی الرضا و الغضب و القصد فی الغنی و الفقر؛

خداوندا از تو اعتقاد خالص و توحید را می خواهم و این که در حالت خشم و رضا از تو بترسم و در حالت فقر وغنا اعتدال را رعایت کنم.

بحارالانوار،ج94،ص225

خواسته های حضرت فاطمه علیهاالسلام در این دعا یکی اعتقادی است و یکی قلبی و یکی هم اخلاقی و رفتاری.

کلمه ی اخلاص و عقیده به توحید نخستین خواسته است. اگر توجه به معبود یکتا نباشد، عمل تباه و اندیشه منحرف می گردد.

توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی؛ اگر کسی در عمق جانش این توحید را بیابد و بدان معتقد گردد، خود را محتاج و مخلوق می بیند و خدا را مراقب اعمال خود؛ و چنین انسانی دیگر مرتکب گناه  نمی شود.

یکی از عوامل طهارت نفس

یکی از عوامل طهارت نفس، پرهیز از لغو است. لغو، چیزی است که فایده نداشته باشد، باطل باشد و از ارزش افتاده باشد.

1) لغو در گفتار؛ حذف زائد از کلام

2) لغو در شنیدن؛ آیا حرفی که می خواهی بزنی، مربوط به من است؟ اگر نیست، نگو.

3) لغو در خوردن و آشامیدن؛ تعادل

4) لغو در افعال عمومی؛ غفلت از خدا نباشد، حضور الهی باشد.

به نام خدای امیر الفبای شهادت، حسین ع

کاروان عشق از عرفه تا کربلا، بالاخره به سرزمین کرب و بلا رسید.

رسید تا مهر کرب و بلای کربلا، برای همیشه بر پیشانی تاریخ حک شود؛

رسید تا اشک بهای بهشت شود؛

و بهانه ی هم نشینی با امیر بهشت، حوریان بهشتی را بی بها کند!

رسید تا پیام تسلیت خداوند به پیامبر اکرم ص از کلام سوره ی فجر دوباره طلوع کند و جبرئیل بار وحی از «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» را به زمین بگذارد!

ادامه دارد…

اخلاقی-قرآنی

گناه من اگه باعث مشکلی هم بشه، به خودم می رسه، به کسی مربوط نیست!

چی می گی؟

همین گناه من و تو دنیا رو به فساد می کشونه.

ظهر الفساد فی البر و البحر(روم/41)

محرم

به جز حسین مرا ملجأ و پناهی نیست

1 2