یا امیرالمؤمنین علی علیه السلام

خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند

به آسمان حسینش ستاره زینب ماند

گذشت آن شب تدفین گذشت آن جا که

به اشکهای حسن در نظاره زینب ماند

یتیم شد حسن و شد غریب تر ، اما

برای تشت و غم بی شماره زینب ماند

اگرچه فاطمه رفت و اگرچه حیدر رفت

برای بوسه به رگ های پاره زینب ماند

نشست شمر و میامد دوان دوان خواهر

همین که کرد برادر اشاره زینب ماند

گرفت شعله به دامان دختری تنها

بدون یافتن راه چاره زینب ماند

علی کجاست ببیند که یکه و تنها

میان حمله ی چندین سواره زینب ماند

تنی به زیر قدمهای این و آن چون رفت

کنار دختر بی گوشواره زینب ماند

تمام دلخوشی زینبش سر نیزه

خلاصه رفت حسین و دوباره زینب ماند

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.