آرشیو برای: "دی 1394"

حسین من....

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد ...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از دست کمان خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود مست می آمد و رخساره برافروخته بود روح او از… بیشتر »

صلی الله علیک یا اباصالح المهدی....

جمعه بہ جمعه چشم من منتظر نگاهِ تو کے دل خسته ام شود معتکف پناهِ تو زمزمہ ی لبان من این طلب است از خدا کاش شوم من عاقبت یک نفر از سپاهِ تو " أللَّهم عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج " بیشتر »