حسین من....

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
…ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کان و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله
مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را روی عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم…

صلی الله علیک یا اباصالح المهدی....

جمعه بہ جمعه چشم من منتظر نگاهِ تو
کے دل خسته ام شود معتکف پناهِ تو

زمزمہ ی لبان من این طلب است از خدا
کاش شوم من عاقبت یک نفر از سپاهِ تو

” أللَّهم عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج “

یاسیدالشهدا...

ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯼ ﻇﻬﻮﺭ ﺗﻮ ﺑﮑﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ﺩﻋﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ..
ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺑﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﺮﮎ ﻣﻌﺎﺻﯽ ﺑﺪﻫﺪ
ﺩﺭﺱ ﺗﻘﻮﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻧﻮﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ
ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﻫﺠﺮ ﺷﻤﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﺮﺳﺪ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﺑﻨﺪ ﮔﻨﺎﻩ
ﺍﺑﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﺩ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ..
ﻋﺬﺭ ﻭ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺪﺭﺩﯼ ﻧﺨﻮﺭﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﯾﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺑﻬﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﻮﺑﻪ ﻭﻗﺘﯿﺴﺖ ﻣﻮﺛﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺖ ﺑﺎﺷﺪ
ﺻﺮﻑ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﺒﻂ ﻭ ﺧﻄﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻗﻠﺐ ﺳﻠﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ
ﺣﺎﺟﺖ ﺩﻧﯿﻮﯼ ﻭ ﺩﺳﺖ ﮔﺪﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ..
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺁﻣﻮﺧﺖ
ﺯﺩﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻨﺎﻡ ﺷﻬﺪﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﺧﺮﺵ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺩﻭﺭﯼ ﺣﺮﻡ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﯽ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺮﺑﺒﻼ؟ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟
ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺟﺪ ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ
ﺧﻮﻥ ﺑﺒﺎﺭﺩ ﺯ ﺩﻭﭼﺸﻤﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺻﺒﺢ ﻭ ﻣﺴﺎﺋﺖ ﺯ ﺩﻝ ﺯﯾﻨﺐ ﺑﻮﺩ
ﻋﻠﺖ ﺍﺷﮏ ﻣﺪﺍﻡ ﺗﻮ ﻏﻢ ﺯﯾﻨﺐ ﺑﻮﺩ

حدیث

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

مرقد امام حسین علیه السّلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

مستدرک الوسائل / کامل الزيارات ،

محبت امام حسین علیه السلام

تفاوتی بین محبت ما و محبت امام حسین(ع) وجود دارد.
ما به اندازۀ دلِ کوچک خودمان امام حسین(ع) را دوست داریم ولی امام حسین(ع) به اندازۀ دلِ بزرگ خودش ما را دوست دارد.
اگر یک گوشه از قلبِ اباعبدالله(ع) به ما علاقه پیدا کند، مانند امواجی بسیار عظیم وجود ما را خواهد برد و ما در میان امواج محبت اباعبدالله غرق خواهیم شد.